- خلیفه وار(خَ فَ / فِ)
مانند خلیفه. شبیه خلیفه:
می بود خلیفه وار مشهور
از بی خلفی چو شمع بی نور.
نظامی
می بود خلیفه وار مشهور
از بی خلفی چو شمع بی نور.
نظامی
معنی خلیفه وار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(خَ فِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد، دارای 150 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آن غلات دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو. اهالی از تیرۀاسپری قلخانی اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
(خَ)
لغت نامه دهخدا
مانند خلیل. خلیل گونه:
کآنجا بدست واقعه بینی خلیل وار
درهم شکسته صورت بتهای آرزو.
سعدی
کآنجا بدست واقعه بینی خلیل وار
درهم شکسته صورت بتهای آرزو.
سعدی
(فَ / فِ)
لغت نامه دهخدا
مانند نیفه. (فرهنگ فارسی معین). چون نیفۀ شلوار که با نرم ترین جای بدن تماس دارد:
نرمی دل می طلبی نیفه وار
نافه صفت تن به درشتی سپار.
نظامی
نرمی دل می طلبی نیفه وار
نافه صفت تن به درشتی سپار.
نظامی
(خَ فَ / فِ یِ شَ)
لغت نامه دهخدا
شهربان. داروغه. پلیس به اصطلاح امروز: در شهر خلیفۀ شهر را فرمود داری زدند. (تاریخ بیهقی)
(خَ فِ حِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان. دارای 381 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات و انگور و قیسی. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
مانند نیفه: (نرمی دل می طلبی نیفه وار نافه صفت تن بدرشتی سپار) (نظامی. لغ.: نافه)
